چهــره بــه چهــره

خدا اینجاست

چهــره بــه چهــره

خدا اینجاست

آخرین شعر مولانا

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن

ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها

خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن

از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی

بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن

ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده

بر آب دیده ما صد جای آسیا کن

خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا

بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن

برشا خوبرویان واجب وفا نباشد

ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن

دردیست غیر مردن کانرا دوا نباشد

پس من چگونه گویم کین درد رادواکن

در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم

با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن

گر ا‍‍ژدهاست بر ره عشق است چون زمرد

از برق این زمرد هین دفع اژدها کن

نظرات 1 + ارسال نظر
مهران چهارشنبه 20 مرداد 1389 ساعت 22:49 http://mehran2403.blogfa.com/

سلام اشعار بسیار زیبایی تو وبلاگتون میزارید .خوشحالم که دارید فرهنگ کردی رو اشاعه می دهید.خوشحال میشم اگه به وبلاگم سر بزنید ودر صورت تمایل تبادل لینک داشته باشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد